نبايستي هم اول مهر بستن

شاعر : سعدي

چو در دل داشتي پيمان شکستننبايستي هم اول مهر بستن
خطا کردي به تيغ هجر خستنبه ناز وصل پروردن يکي را
نمي‌بايد وفاي عهد جستندگربار از پري رويان جماش
منم زين نوبت و تنها نشستناگر کنجي به دست آرم دگربار
که نتوان در به روي دوست بستنوليکن صبر تنهايي محالست
دگر گويم بخندي بر گرستنهمي‌گويم بگريم در غمت زار
مرا زين قيد ممکن نيست جستنگر آزادم کني ور بنده خواني
نخواهم دستت از دامن گسستنگرم دشمن شوي ور دوست گيري
به جان دادن تواني بازرستنقياس آنست سعدي کز کمندش